بی همه چیز !

یادداشتهای یک بی همه چیز درباره ی همه چیز ...

جمعه، دی ۲۲، ۱۳۸۵

برگشتم ایران ...
توی هواپیما بی اختیار خنده ام گرفت ! سالها بود اینهمه ایرانی رو یکجا ندیده بودم !!!
آدمهای آرام ، عجول ، مودب ، بی توجه ، خودخواه ، مهربان همه در صلح و صفا در کابین هواپیما بالا و پایین میرفتند !
در این میان بوی چند جوراب هم فضای روحانی مساجد را بیادم آورد .
وقت پیاده شدن پایم را که روی پلکان گذاشتم هوای پر دود و دم مهرآباد ریه هام رو پر کرد ...


[Powered by Blogger]